فروپاشی آپارتاید در آفریقای جنوبی و وضعیت فعلی اسرائیل
تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۰۰۵۶۸
نحوه ظهور و فروپاشی آپارتاید در آفریقای جنوبی شباهت های زیادی با وضعیت امروز اسرائیل دارد که با بررسی آن می توان بطور نسبی آینده رژیم صهیونیستی را پیش بینی کرد. در رابطه با شرایط ظهور این دو رژیم چند علت به اختصار بیان می شود.
1- رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و رژیم صهیونیستی هردو در سال 1948 و با طراحی انگلیس تأسیس شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
2- در تشکیل رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی و اسرائیل، نقش مهاجران کاملا برجسته بود.مهاجران سفیدپوست اروپایی بخصوص از کشورهای هلند،آلمان،فرانسه و انگلیس با اندیشه های نژادپرستانه به آفریقای جنوبی مهاجرت کرده وبا انکار حقوق انسانی سیاهپوستان و رنگین پوستان وتوسل به زور،سلطه خود را در این کشور تثبیت کردند. در تشکیل اسرائیل هم یهودیان مهاجر از روسیه،اتیوپی،اروپا و...نقش عمده داشتند و با اشغال اراضی فلسطین و حمایت کشورهای اروپایی،رژیم غیربومی و دولت مهاجر اسرائیل را ایجاد کردند.
3- دین، سومین عنصر مشترک در شکل گیری این دو رژیم بود. در آفریقای جنوبی مسیحیت با الهام از پروتستان های کلیسای هلندی، برتری نژادی خود را تثبیت و به اجرای قوانین مبتنی بر آپارتاید مشروعیت بخشید.در اسرائیل نیز صهیونیسم سیاسی با تفسیر انحرافی از آموزه های یهودیت، ناسیونالیسم یهودی را شکل داد و با رویکردی بنیادگرایانه، پیروان این دین را نژاد برتر دانست. صهیونیسم با این رویکرد یهودیان را مالک اصلی سرزمین فلسطین خواند و برای سلب مالکیت از فلسطینیان از انجام هیچ جنایتی رویگردان نشد.
4- تامین امنیت یکی از بهانه های تاسیس رژیم آپارتاید در دوره جنگ سرد بود؛ بر این اساس مقابله با کمونیسم و شوروی در دستور کار قرار گرفت. هدف اعلامی تاسیس اسرائیل هم تقابل با اعراب که مخالف تاسیس یک سرزمین یهودی بودند،اعلام شد. در واقع هر دو رژیم که به دلیل فقدان مشروعیت با معضلات امنیتی مواجه بودند برای تامین امنیت، جنگ و خشونت با رنگین پوستان در آفریقای جنوبی و فلسطینیان در اراضی اشغالی و همچنین رویارویی با همسایگان خود را مباح دانستند.
در ارتباط با فروپاشی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی و شباهت های آن با روند فروپاشی اسرائیل نیز به چند موضوع باید توجه کرد.
1- بعد از ظهور آپارتاید طی سالهای دهه ۷۰ و۸۰ میلادی، دولت آفریقای جنوبی ساخت شهرکهای غیرسفیدپوستان (تاون شیپها) را آغاز کرد. دولت آپارتاید قصد داشت با جداسازی سفیدها از رنگین پوستان، ضریب امنیتی سفیدها را بالا ببرد. این شهرکها بتدریج به مرکز اعتراضات سیاهان علیه دولت تبدیل شد و بدینگونه نوعی انتفاضه به آن شکل که در فلسطین مشاهده می شود در آفریقای جنوبی نیز شکل گرفت. اسرائیل نیز پس از جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷، با رویکرد امنیتی ،دست به ایجاد شهرکهای یهودی نشین در اراضی اشغالی زد و با ارائه سوبسید، تخفیف مالیاتی و خدمات شهری ارزان برای تشویق یهودیان مهاجر به زندگی در این شهرکها مبادرت کرد.ساخت این شهرکها با مخالفت جدی فلسطینیان و وقوع انتفاضه های مختلف مواجه شد.
2- به دنبال اعتراضات مستمر مردمی در آفریقای جنوبی،مخالفت جامعه بینالملل با جنایات رژیم آپارتاید و ساخت شهرکها، آغاز و، علیرغم حمایت انگلیس،فرانسه و آمریکا از آپارتاید، منجر به واکنش سازمان ملل و اعمال تحریم علیه پرتوریا شد. در سال 1962، سازمان ملل با تصویب قطعنامه 1761 وجود آپارتاید و نقض حقوق بشر در آفریقای جنوبی را به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت دانست. در اسرائیل نیز با افزایش شهرک سازی،شورای امنیت سازمان ملل اعطای مجوز برای شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری را محکوم کرد و حتی سفیر آمریکا نیز این گونه اقدامات تل آویو را یک خطر برای راهحل دو دولت در اراضی اشغالی دانست. در اتحادیه اروپا نیز محصولاتی با برچسب اسرائیل تحریم شد و متعاقبا تحریمهای بیشتر علمی، اقتصادی و حتی در حوزه بازی و سرگرمی علیه اسرائیل اعمال و نهادهای بین المللی بر وجود آپارتاید علیه عرب تباران در اسرائیل صحه گذاشتند. در واقع جنایات مشابه آفریقای جنوبی و اسرائیل، تغییرات اساسی در نگاه جامعه جهانی نسبت به این دو رژیم نژادپرست ایجاد کرد.
3- بروز اختلافات داخلی در آفریقای جنوبی برای چگونگی مقابله با رنگین پوستان و افزایش اعتراضات مردمی،موجب استعفای پیک بوتا رئیس جمهور جنایتکار آفریقای جنوبی شد و دکلرک، جانشین وی نیز مجبور به آزادی نلسون ماندلا و موافقت با برگزاری همه پرسی برای تعیین نظام آینده آفریقای جنوبی شد. رژیم نژاد پرست اسرائیل نیز به دلیل اختلافات احزاب سیاسی و افزایش موج فزاینده ی اعتصابات و مبارزات مردمی بخصوص پس از روی کار آمدت نتانیاهو، وارد مرحله ی جدیدی شده نمی تواند نسبت به شعارهای «به نژاد پرستی پایان دهید» و «زندانیان سیاسی را آزاد کنید» بی تفاوت باشد.
4- با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و حمایت از جنبش های ضد نژادپرستی،استقلال نامیبیا و آزادی ماندلا و همچنین اولویت دادن به آزادی فلسطین به عنوان موضوع اول جهان اسلام و تشکیل محور مقاومت، در فروپاشی رژیم آپارتاید تسریع شد و به زوال اسرائیل سرعت بخشید.
نهایتا پس از سالها مبارزه خونبار مردم آفریقای جنوبی با نژادپرستی و مخالفت جامعه جهانی با آپارتاید،دولت این کشور مجبور به برگزاری یک همه پرسی در سال 1992 شد و علیرغم اینکه سیاهان حق شرکت در این همه پرسی را نیافتند اما سفیدپوستان این کشور هم به لغو سیستم آپارتاید رای دادند. شواهدی همچون تشدید انتفاضه در اراضی اشغالی فلسطین،افزایش مخالفت جهانی با شهرک سازی، اوضاع نابسامان داخلی و اراده محور مقاومت، نشان دهنده سرعت یافتن روند فروپاشی صهیونیسم است. بتدریج مردم اراضی اشغالی چه مسلمان،چه مسیحی و چه یهودی برای رها شدن از بی ثباتی،برگزاری همه پرسی که طرح جمهوری اسلامی ایران هم هست را مطالبه خواهد کرد. عمر آپارتاید در آفریقای جنوبی به 50 سال نکشید؛ عمر صهیونیسم در اراضی اشغالی نیز زیر 75 سال خواهد بود و پیش بینی رهبر انقلاب که مبتنی بر واقعیات میدان است، عملی خواهد شد.
کد خبر 1735554منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: محسن پاک آیین رژیم صهیونیستی اسرائیل آفریقای جنوبی آپارتاید در آفریقای جنوبی اراضی اشغالی آفریقای جنوبی رژیم آپارتاید رنگین پوستان اسرائیل نیز رژیم نژاد همه پرسی دو رژیم شهرک ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۰۰۵۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت:ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان" رژیم شکننده پوتین" در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.
*ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۱۳۱۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901563